فهرست مطلب
ToggleEnglish فارسی Türkçe (Turkish)
گاوهای شخم زن در فارکس به افرادی اطلاق میشود که صرفا بر اساس الگوریتم خود میخواهند بازار را فتح کنند. این دست از افراد به اصطلاح نابغه سرشان را پایین انداخته و تنها یک متر جلوتر از خودشان را میبینند و شخم میزنند. در واقع این افراد گمان میکنند دنیا همین فاصلهی یک متری جلوی چشم آنهاست.
گاوهای شخم زن در فارکس براین باورند که تمام مشکلات عالم را میتوان با الگوریتم و ریاضیات حل کرد. بازار سرمایه را نیز یکی از مشکلات عالم میپندارند که با یک الگوریتم قابل فتح خواهد بود.
کارگزاران بازار سرمایه و فارکس با سواستفاده از دیدگاه گاوهای شخم زن در فارکس، به آسانی درصدد خالی کردن جیپ این افراد و اطرافیانشان میافتند.
گاوهای شخم زن در فارکس چه کسانی هستند؟
هفتهای نیست که بنده ایمیلی از یک نابغهی جدید که روشی تازه برای معامله در فارکس کشف کرده و از من نظر خواسته، دریافت نکنم. تمامی این نوابغ نیز ادعا دارند که روش آنها بهترین آلگوریتم دنیاست و قادر است در هر شرایط بازار به سوددهی برسد! آن هم نه سودهای سه و چهار درصد در ماه، بلکه سودهای دویست درصد و سیصد درصد در ماه!!
ما در محاورات خودمان به این گونه نوابغ که میخواهند بازار را صرفا با آلگوریتم فتح کنند، “گاوهای شخم زن “ میگوییم.
گاوهای شخم زن، اکثرا دانشجویان و فارغ التحصیلان رشتههای مهندسی هستند. این افراد بر ریاضیات مسلط اند و ضریب هوشی بالایی دارند. تنها مشکل این افراد، این است که فقط جلوی پایشان را نگاه میکنند و با همین ابزار ریاضی و هوش خود میخواهند معادلات جهانی را حل کنند. نه به اطراف خود نگاه میکنند، نه به پشت سر نظری میافکنند و نه این توانایی را دارند که مقداری افق دید را بالا آورند و از بالا به موضوع بنگرند.
از آنجا که تسلط بر ریاضی به گاوهای شخم زن اعتماد به نفس کاذب داده است، با اعتماد وارد بازار میشوند و همین اعتماد باعث بالا رفتن سریع آنها می شود، بی خبر از اینکه هر چه بالاتر روند، هنگام سقوط استخوانهایشان سختتر خواهد شکست.
گاوهای شخم زن فکر میکنند که دل آسمان باز شده و ایشان از آسمان فرود آمدهاند تا با یک اندیکاتور بدیع و استفاده از انواع روشهای تکنیکی و ریاضی، بازار سرمایه را فتح کنند و چشم جهانیان را مبهوت سازند.
آنها میاندیشند که اهالی بازار اکثرا “بی سواد” هستند (چون آدمهای پولکی و سطحی هستند!).
بنابراین این افراد که از یک محیط علمی به این بازار پای گذاشتهاند، با علمشان قادر خواهند بود که هرگونه شرایط را پیش بینی کنند و برخلاف این “بی سوادها”، سود بسیار خوبی از بازار کسب کنند.
غافل از اینکه کارگزاران فارکس و بازار سرمایه، با دیدن این گاوهای شخم زن، دست هایشان را به هم می مالند و چون یک عنکبوت از افتادن پشه در تارشان خوشحال می شوند:
طعمه ی جدیدی آمده است که جیب های خودش و اطرافیانش را به راحتی می توان خالی کرد. چون یک “گاو شخم زن” است.
گاوهای شخم زن، اکثرا دانشجویان و فارغ التحصیلان رشتههای مهندسی هستند. این افراد بر ریاضیات مسلط اند و ضریب هوشی بالایی دارند. تنها مشکل این افراد، این است که فقط جلوی پایشان را نگاه میکنند و با همین ابزار ریاضی و هوش خود میخواهند معادلات جهانی را حل کنند. نه به اطراف خود نگاه میکنند، نه به پشت سر نظری میافکنند و نه این توانایی را دارند که مقداری افق دید را بالا آورند و از بالا به موضوع بنگرند.
از آنجا که تسلط بر ریاضی به گاوهای شخم زن اعتماد به نفس کاذب داده است، با اعتماد وارد بازار میشوند و همین اعتماد باعث بالا رفتن سریع آنها می شود، بی خبر از اینکه هر چه بالاتر روند، هنگام سقوط استخوانهایشان سختتر خواهد شکست.
گاوهای شخم زن فکر میکنند که دل آسمان باز شده و ایشان از آسمان فرود آمدهاند تا با یک اندیکاتور بدیع و استفاده از انواع روشهای تکنیکی و ریاضی، بازار سرمایه را فتح کنند و چشم جهانیان را مبهوت سازند.
آنها میاندیشند که اهالی بازار اکثرا “بی سواد” هستند (چون آدمهای پولکی و سطحی هستند!).
بنابراین این افراد که از یک محیط علمی به این بازار پای گذاشتهاند، با علمشان قادر خواهند بود که هرگونه شرایط را پیش بینی کنند و برخلاف این “بی سوادها”، سود بسیار خوبی از بازار کسب کنند.
غافل از اینکه کارگزاران فارکس و بازار سرمایه، با دیدن این گاوهای شخم زن، دست هایشان را به هم می مالند و چون یک عنکبوت از افتادن پشه در تارشان خوشحال می شوند:
مثالی از یک گاو شخم زن در فارکس
برای مثال میخواهم به فردی اشاره کنم که در نوشتن “اکسپرت ادوایزر” (Expert Advisor) تبحر فراوانی داشت. این شخص فوق لیسانس برنامه نویسی داشت و اکسپرتهایی می نوشت که در آن یکجا از ده اندیکاتور تکنیکی استفاده شده بود. در واقع او تمام شرایط بازار را لحاظ کرده بود و اکسپرتهایش در بک تست عالی بود.
به عبارتی میتوان گفت اکسپرت ایشان که برای نرم افزار “متاتریدر” نوشته شده بود، در بازار روند دار (Trendy) ، ساید وی (SideWay) و موقع اخبار کار می کرد. بک تست (BackTest) این اکسپرت در یک دورهی ده ساله شاهکار بود. همچنین دراوداون (DrawDown) این سیستم، از 5% بیشتر نمیشد. از طرفی روی همهی جفت ارزها و همهی تایم فریمها نیز کار می کرد. در واقعی به نوعی مثل بختک میافتاد روی چارت و پابه پای چارت میرفت و سود ایجاد میکرد. اما همهی اینها در دمو (Demo) و بک تست بود و در بازار واقعی نتیجهای نداشت.
این شخص استاد ریاضیات، آلگوریتم و برنامه نویسی بود. تا جاییکه که به تئوری مربوط می شد، کار او حرف نداشت. اما مشکل از جایی شروع میشد که به عمل که می رسید. در عمل این فرد ابتدا با 500 دلار روی حساب واقعی شروع کرد. آن اکسپرت با آن همه بک تست درخشان، دو روز هم دوام نیاورد و حساب را کال مارجین (Call Margin) کرد. اما این فرد شکست را نپذیرفت. در واقع او تصور میکرد که اشکال از اکسپرت اوست. بدین ترتیب تغییراتی اعمال نموده و مجددا با 1000 دلار شروع کرد. اما 1000 دلار هم به یک هفته نکشید و کال مارجین شد.
این دوست ما در یک دورهی دو ساله بیشتر از دویست هزار دلار پول خود و دوستان و آشنایان را بر باد داد. حتی تا زمانی که به جرم کلاهبرداری به زندان افتاد، هنوز فکر میکرد که مشکل از قسمتی از اکسپرت اوست و اگر مقداری پول بیشتر نزدش میبود، میتوانست با رفع نقص روش خود، به پول کلانی دست یابد!
این شخص، اگر میتوانست اندکی بالاتر آید و از بالا به کل قضیه نگاه کند، در مییافت که اصولا کسی که کارگزاری فارکس میزند، آن هم با لوریج یک به 500، عاشق چشم و ابروی او نیست که ماهی 200 درصد و 300 درصد سود به او بدهد. حتی ماهی یک درصد هم به او سود نمیدهد که هیچ، کل پولهایش را هم از جیبش خالی میکند.
بیشتر بخوانید:لوریج Leverage یا اهرم در ارز دیجیتال چیست؟
او این واقعیت آشکار را ندید، چون صرفا یک گاو شخم زن در فارکس بود و فقط جلوی پای خود را میدید. این گاو شخم زن ما، هنوز که هنوز است، حتی در زندان، به این فکر است که سرمایهای جور کند و این بار با روش جدید خود (که این بار دیگر کاملا بی نقص است) بازار را فتح کند!
آقا دمت گرم با این نوشته هات … بزن بازار فارکس رو بترکون!!
یک دوست “بورسی” پیام بالا را در حالی برای بنده فرستاد که در کنار آن چند تا لیچار آبدار هم بار فارکس و فارکسیها کرد.
بنده گمان نمیکنم دشمنی “بورسی ها” (خصوصا دست اندرکاران سازمان بورس اوراق بهادار) با بازار فارکس، به علت دلسوزی ایشان برای ضرر دیدگان این بازار باشد؛ که اگر اینطور بود ابتدا میبایست دلسوز ده ها و بلکه صدها سرمایه گذار خردی میبودند که به طور رایج در بازار بورس تهران به خاک سیاه نشسته و همچنان مینشینند. بنابراین علت مخالفت سازمان بورس با فارکس را باید در جاهای دیگر جستجو کرد.
یک نکتهی اساسی که در اینجا مغفول مانده و شاید اول بار توسط من در اینجا مطرح میشود، این است که اصولا ورود “سازمان بورس” به بازار فارکس و دخالت در آن (مثلا غیر قانونی اعلام کردن فارکس و تعقیب فارکس کاران به موجب بند 1 مادهی 49 قانون اوراق بهادار)، امری غیر قانونی است.
هر شخصی که بدون رعایت مقررات این قانون تحت هر عنوان به فعالیت هایی از قبیل کارگزاری.کارگزار /معامله گری یا بازارگردانی که مستلزم اخذ مجوز است مبادرت نماید یا خود را تحت هر یک از عناوین مزبور معرفی کند .
متن بند 1 ماده 49 قانون اوراق بهادار
ماده ی یازده قانون پولی و بانکی کشور مصوب 18/4/51 – آخرین اصلاحات 21/10/92 در این مورد به طور غیر قابل تفسیری تاکید دارد:
تنظیم مقررات مربوط به معاملات ارزی ” و تعهد یا تضمین پرداخت های ارزی با تصویب شورای پول و اعتبار و هم چنین “نظارت بر معاملات ارزی” به عهده ی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران است.
بند ج
مطابق قانون صریح فوق، معاملات ارزی و فارکس تحت نظارت و شمول قانونی بانک مرکزی است و بنابراین هر گونه ورود سازمان بورس به این بازار فاقد محمل قانونی است.
اینکه بنده نیز در این مطلب در رابطه با گاوهای شخم زن در فارکس، به “فارکس” تاختهام، نه از جهت دشمنی من با این بازار، که از جهت ایجاد دید و نگرش درست نسبت به بازار در جوانان و تازهکاران بوده است. برخلاف تصور آن دوست بورسی،
قصد من تخریب فارکس نبوده است، بلکه سعی در اصلاح نگرش و روش در یکی از بزرگترین بازارهای مالی جهان را داشته ام. طبعا هرگونه نوسازی، بدون خراب کردن برخی قسمتهای ساختمان اصولا امکان پذیر نیست.
تفسیر سازمان بورس درباره قانون عدم دخالت بورس در فارکس
در بخش قبلی انتقادی راجع به دخالت بی جا و غیر قانونی سازمان بورس اوراق بهادار در بازار فارکس کردم. گفتیم که فارکس (خرید و فروش ارز) طبق نص قانون زیر نظر بانک مرکزی است و دخالت سازمان بورس در زمینه ی فارکس تحت بند 1 ماده 49 قانون اوراق بهادار، امری غیر قانونی است.
پاسخی که از دوستان سازمان بورس گرفته ایم به این صورت بوده است:
وفق بند 24 ماده 1 قانون اوراق بهادار، مفهوم اوراق بهادار و ابزار مالی معادل هم در نظر گرفته شده است و بر اساس آن اوراق بهادار، هر نوع ورقه یا مستندی است که متضمن حقوق مالی قابل نقل و انتقال برای مالک عین و یا منفعت آن باشد. شورا اوراق بهادار قابل معامله را تعیین و اعلام خواهد کرد. بنابراین از آنجا که ابزارهای مالی بازار فارکس، جفت ارزها و یا ابزارهای مشتقهی ارز از جمله قراردادهای آتی، اختیار معامله، خرید نوسان ارز و غیره می باشد، لذا مشمول تعریف قانون گزار از اوراق بهادار تلقی می گردند.
اشتباه محرز (و بلکه ی سفسطهی) موجود در تفسیر دوستان بورسی ما در این جمله است:
وفق بند 24 ماده 1 قانون اوراق بهادار، مفهوم اوراق بهادار و ابزار مالی معادل هم در نظر گرفته شده است.
“ابزار مالی” مفهومی بسیار گسترده دارد و “اوراق بهادار” نوعی ابزار مالی محسوب می گردد. نسبت “ابزار مالی”به “اوراق بهادار” به مثابه نسبت مفهوم کلمه “سازمان” و کلمهی “سازمان اوراق بهادار” است. اگر چه “سازمان اوراق بهادار”یک “سازمان” محسوب می گردد، اما نمی توان گفت که هر سازمانی، همان سازمان اوراق بهادار است و نمی توان کلمهی “سازمان اوراق بهادار” را با کلمه ”سازمان” یکی دانست.
بیشتر بخوانید:اصلاح قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز ماده 17
به همین منوال، اوراق بهادار یک ابزار مالی است، اما نمی توان مفهوم اوراق بهادار و ابزار مالی را معادل هم در نظر گرفت. توجه به متن قانون نشان می دهد که قانونگزار (بر خلاف دوستان حقوقدان ما در سازمان بورس) به این مساله کاملا عنایت داشته است.
زیرا بند 24 ماده ی یک قانون اوراق بهادار یک قید بسیار مهم نیز دارد:
مفهوم ابزار مالی و اوراق بهادار در متن این قانون معادل هم در نظر گرفته شده اند.
جمله بالا دقیقا نشان میدهد که قانونگزار محترم ، کاملا میدانسته که ابزار مالی یک مفهوم گسترده دارد و چنانچه در این قانون بکار رود می تواند تفسیرهای گوناگون را ایجاد نماید. زیرا حتی میتوان اسکناس و پول نقد را نیز نوعی ابزار مالی دانست (و سازمان بورس به راحتی با همین تفسیر نادرست خود می تواند کلیه اختیارات بانک مرکزی را نیز داشته باشد!).
به همین علت با این جمله خواسته که مفهوم “ابزار مالی” را محدود سازد به اوراق بهادار و نه چیز دیگر. برای همین در متن قانون آمده است که هر جای قانون صحبتی از “ابزار مالی” شده، مورد نظر اوراق بهادار هستند و نه صورتهای دیگر ابزار مالی.
به همین منوال وقتی در قانون بازار اوراق بهادار آمده است که:
مفهوم ابزار مالی و اوراق بهادار در متن این قانون معادل هم در نظر گرفته شده اند.
به این معنی نیست که هر ابزار مالی را ما اوراق بهادار تلقی می کنیم و قانون اوراق بهادار را به ابزار مالی دیگری تسری می دهیم. بلکه منظور این است که در متن قانون بازار سرمایه هر جا اشاره شد به ابزار مالی، باید بدانیم که منظور اوراق بهادار است و نه ابزار مالی دیگر.
اگر مطابق تفسیر سازمان بورس، هر گونه ابزار مالی تحت نظر آنها باید باشد، بنابراین بانک مرکزی کلا باید دفتر و دستک خود را جمع کند و تمام اختیارات خود را به سازمان محترم بورس اوراق بهادار بدهد، به این دلیل ساده که پول و ارز و چک و سفته هم جزو ابزار مالی هستند!
سازمان بورس اوراق بهادار قانونا متولی فارکس در کشور نیست.
تفسیر دیگر سازمان بورس از قانون عدم دخالت بورس در فارکس
قصد من این است که بحث حقوقی مربوط به فارکس ادامه نیابد و ما زودتر بتوانیم به بحث اصلی مان که همان “گاوهای شخم زن در فارکس” باشد، برگردیم ، لیکن چون مساله ی دخالت سازمان بورس در “فارکس”” یک مساله مهمی هست که متاسفانه ندیده ام هیچ جا بدان پرداخته شده باشد، تکمیل این بحث ، با اهمیت به نظر می رسد.
مجددا استدلال جدیدی از سازمان بورس به ما رسیده است تا نشان دهد ورود سازمان بورس به بازار “فارکس” با محمل قانونی انجام می شود.
از سوی دیگر، بند 14 ماده ی 4 قانون اوراق بهادار، یکی از وظایف، اختیارات و صلاحیتهای اختصاصی و انحصاری شورای عالی بورس را «اعطای مجوز پذیرش اوراق بهادار خارجی به بورس» بیان نموده است. لذا تنها مکانیسم و بستر منحصر قانونی برای معامله ی اوراق بهادار خارجی پذیرش این اوراق در بورس های رسمی کشور، آن هم صرفا با اخذ مجوز از شورای عالی بورس می باشد. با استفاده از مفهوم مقرره یاد شده سایر مکانیسم ها فاقد مجوز، ممنوع و جرم است.
متاسفانه و دقیقا مثل مورد قبلی که بدان پرداختیم، این تفسیر از قانون به هیچ وجه صحیح نیست. متن قانون مطابق زیر است:
اعطای مجوز پذيرش اوراق بهادار خارجی به "بورس".
متن بند 14 ماده ی 4 قانون اوراق بهادار
معنی جمله ی فوق (بر خلاف تفسیر جهت دار و خلاف واقع سازمان بورس) به طور کاملا مشخصی این است که:
بند 14 ماده ی 4 قانون اوراق بهادار، بیان می کند که سازمان بورس حق و مجوز پذیرش و معامله هیچ نوع اوراق بهادار خارجی را ندارد “مگر اینکه شورای عالی بورس این اجازه را به طور موردی به او بدهد.”
یعنی متن قانون برای این وضع شده تا “سازمان بورس” را تحدید نماید (و نه دیگران را) که بدون مجوز شورای عالی بورس، اوراق بهادار خارجی را در بورس عرضه ننماید (اصولا کسی غیر از سازمان بورس که نمی تواند اوراق بهادار جدیدی به بورس معرفی کند). به طور واضح این قانون راجع به خرید و فروش اوراق بهادار خارجی توسط دیگران منعی بکار نبرده است.
واضح است که قانونگزار نیز چنین تفسیری از قانون بورس اوراق بهادار نداشته به این دلیل ساده و آشکار که:
خرید و فروش اوراق بهادار خارجی توسط بانک مرکزی در بند ح ماده ی 7 قانون پولی و بانکی کشور مجاز شمرده شده و بر خلاف تفسیر سازمان محترم بورس از قانون به هیچ وجه مشروط به مجوز شورای عالی بورس نشده است. (دلیل از این آشکارتر نیاز است؟!)
و در این مورد سازمان بورس دچار تفسیر اشتباه شده است و از مفهوم مقرره یاد شده به هیچ وجه مستفاد نمی شود که سایر مکانیسم ها فاقد مجوز، ممنوع و جرم باشند.
همچنان مشاهده می شود که سازمان بورس اوراق بهادار قانونا متولی بازار فارکس نیست.
پا نوشت:
تقریظ در جهت مثبت و برای تعریف از چیزی ارائه می شود. طبعا ما در اینجا تقریظ معکوس داریم چون در جهت منفی به این مساله نگاه کرده ایم. الهام بخش من هنگام استفاده از “تقریظ معکوس” این بیت بیژن ترقی بوده که به قشنگی از “ترقی معکوس” سخن گفته:
از دست بوس میل به پای بوس کرده ای
خاکت به سر، “ترقی معکوس”کرده ای
حالا ما هم “تقریظ معکوس” کرده ایم!
نکات ملاحظات قانونی فارکس
با تمام اوصافی که ذکر کردیم و دلایلی که دربارهی غیر قانونی بودن ورود سازمان بورس اوراق بهادار به بازار فارکس برشمردیم، فعالیت با عنوان “کارگزار” یا “کارگزار معرف” همچنان در بازار فارکس غیر قانونی میباشد. مستند قانونی این مطلب نه قانون اوراق بهادار که “مصوبه شورای عالی امنیت ملی” در 14 تیرماه سال 1390 می باشد.
مطابق این مصوبه که هنوز نیز لغو نشده و به قوت خود باقی است فعالیت به عنوان “کارگزار” و “کارگزار معرف” در بازار فارکس غیر قانونی اعلام شده است. هر چند این مصوبه نیز اشارهای به قانون اوراق بهادار ندارد.
اصولا همین مصوبه نشان میدهد که سازمان بورس اوراق بهادار متولی بازار فارکس نیست. چون اگر بود، دیگر احتیاجی به مصوبهی شورای امنیت ملی نداشتیم و از قانون اوراق بهادار همین نتیجهگیری را میکردیم. مصوبهی شورای امنیت ملی به وضوح حرفهای ما را تایید میکند که اصولا بازار فارکس ربطی به سازمان بورس اوراق بهادار و قانون اوراق بهادار ندارد.
اگر چه فعالیت به عنوان “کارگزار” و “کارگزار معرف” (IB) در بازار فارکس غیر قانونی اعلام شده، اما فعالیت به عنوان “معامله گر”یا حتی “مشاور سرمایه گذار” و “سبد گردان” در بازار فارکس منع قانونی نشده است.
البته سازمان محترم بورس اوراق بهادار از هر سه عنوانی که یاد کردیم (یعنی معامله گر و مشاور سرمایه گذار و سبد گردان) به عنوان “نهاد مالی” یاد می کند. استدلال سازمان محترم بورس اوراق بهادار این است که وفق مادهی 28 قانون بازار اوراق بهادار، “نهاد های مالی” احتیاج به ثبت و گرفتن مجوز از سازمان بورس دارند و چنانچه شخص حقیقی یا حقوقی بدون مجوز و با یکی از عناوین نهاد مالی فعالیت کند، مشمول بند 1 مادهی 49 قانون بورس اوراق بهادار خواهد بود.
اما همانطور که در قسمت های قبل آوردیم، این مطلب راجع به “اوراق بهادار” است و نه بازار فارکس. بازار فارکس (بازار خرید و فروش ارز) مطابق نص قانون تحت قوانین بانک مرکزی است و ورود سازمان بورس به آن غیر قانونی می باشد.
حتی اگر به اشتباه بپذیریم که قانون اوراق بهادار می تواند راجع به فارکس اعمال شود، اولا وفق بند 2-2 از دستورالعمل شناسایی و ثبت نهاد مالی مصوب همین سازمان بورس اوراق بهادار فقط نهادهای مالی نیستند که می توانند در اوراق بهادار سرمایه گذاری کنند و به فعالیت بپردازند (اشخاص دیگر نیز می توانند بدون مجوز در بازار اوراق بهادار فعالیت و سرمایه گذاری کنند). ثانیا وفق ماده ی 3-1 این دستورالعمل، کسانی که فعالیتشان عمده نیست و در ترکیب داراییشان اوراق بهادار کمتر از 50 درصد است، شامل تعریف نهاد مالی نمی شوند و احتیاج به مجوز ندارند. یعنی باز فعالیت به عنوان “معامله گر” و “سبد گردان” و “مشاور سرمایه گذار” در بازار فارکس طبق نص دستور العمل شناسایی و ثبت نهاد مالی احتیاج به مجوز از سوی سازمان بورس را نخواهد داشت.
بد نیست استدلال دیگری از دوستان دایرهی حقوقی سازمان بورس را به عنوان حسن ختام بخوانیم.
بنابراین از آنجا که ابزارهای مالی بازار فارکس، جفت ارزها و یا ابزارهای مشتقه ی ارز از جمله قراردادهای آتی، اختیار معامله، خرید نوسان ارز و غیره می باشد، لذا مشمول تعریف قانون گزار از اوراق بهادار تلقی می گردند.
این اشتباه سازمان محترم بورس نیز کاملا محرز است. بعید است دایرهی حقوقی سازمان بورس نداند که متولی ابزارهای مشتقهی ارز و معاملات آتی در جمهوری اسلامی ایران، طبق قانون بانک مرکزی جمهوری اسلامی است نه سازمان بورس و بنابراین خرید و فروش ارز به هیچ وجه مشمول تعریف قانون گزار از اوراق بهادار نیست.
کافی است نگاهی به “آیین نامهی اجرایی معاملات آتی ارز” ( که با یک سرچ گوگل به راحتی در اینترنت قابل دسترس است) بینداریم. این آیین نامه به درستی توسط “بانک مرکزی” تهیه شده است که متولی خرید و فروش ارز (فارکس) و ابزار مشتقهی ارزی است و نه سازمان بورس اوراق بهادار و همین دلیل محکم کل اساس استدلال های سازمان بورس را زیر سوال می برد.
از آنجا که این بحث هیچ کجای دیگر انجام نشده بود، لازم دانستم برای اولین بار مطرح کنم تا مگر گرهی از کسی باز کند، در زمانیکه گرهش خیلی “کور” شده است.
سوگیری جان بدر برده (Survivalship Bias)
یک بنده خدایی در محلهی ما ابتکار بخرج داده، حوضچهای در حیاط رستوران خود ایجاد کرده بود و در این حوضچه ماهی پرورش می داد. مشتری که داخل رستوران می شد، ماهی های زنده را از داخل حوضچه انتخاب می کرد و همانجا ماهی بخت برگشته را جلوی چشمهای مشتری میکشتند و کباب میکردند. این کار حسابی گرفته بود و همیشه رستوران پر از مشتری بود.
به یک سال نکشید که در محلهی ما به تقلید از این رستوران، حداقل شش، هفت رستوران دیگر ماهی کباب زنده راه انداختند تا جایی که کلا این ایده “مفرغ” شد (کلا در مملکت ما خیلی رسم است که هر ایدهی طلایی را آنقدر تکرار میکنند که مفرغ شود. البته در ممالک دیگر هم قبل از قانون کپی رایت، همین عادت را داشته اند).
دو سال بعد، کل رستورانهایی که تقلید کرده بودند، همگی ورشکست شدند و جمع کردند، اما رستوران اصلی هنوز پابرجا بود و مثل همیشه پرمشتری.
نکتهی اساسی که من قبلا به آن توجه نکرده بودم و قاعدتا تمام تقلید کنندگان از کار رستوران نیز به آن توجه نکرده بودند، این بود که در محلهی ما قبلا در سالهای گذشته نیز چندین رستوران ماهی زندهی کبابی باز شده و همگی ورشکست شده بودند.
در واقع رستوران موفق مورد نظر ما یک “جان به در برده” از میان تعداد زیادی رستوران بود که همگی کمابیش ایدهی ماهی زندهی کبابی را دنبال می کردند. تمام رستورانهایی که ورشکست شدند دچار خطایی شدند که با عنوان علمی سوگیری بازماندگی یا Survivalship Bias نامیده می شود.
بیشتر بخوانید:Survival Bias یا سوگیری بازماندگی
خطای رستورانهای ورشکست شده این بود که توجه نکردند که رستوران موفق، صرفا یکی از چندین رستوران بود که این ایده را اجرایی کرده بود و تنها “جان بدر برده” از میان تعداد زیادی رستوران دیگر بود که همین ایده را اجرایی کرده و ورشکست شده بودند.
نمونه ی دیگری از سوگیری “جان به در برده” را بارها و بارها در مکالمات روزمره میشنویم:
جوون های امروزی، روغن نباتی می خورن! ما قدیمی ها روغن حیوانی می خوردیم. اینه که اینقدر بنیه مون قویه!!
این استدلال کاملا خطاست و علت خطا در آنجاست که ما در زندگی روزمره “پیر”هایی را میبینیم که از کل شرایط زندگی گذشتهی خود “جان سالم به در برده اند”. ما میلیونها قدیمی دیگر که صرفا با یک سرما خوردگی یا اسهال به رحمت خدا رفته و در زیر خاک خوابیدهاند را نمیبینیم و بنابراین فکر میکنیم که همهی قدیمیها اینقدر خوش بنیهاند و از پس هر بیماری حتی بدون مراجعه به پزشک هم بر میآیند.
از حدود هفتاد سال قبل تا کنون متوسط سن انسان از حدود 35 سال به حدود 70 سال رسیده است و ما این را مرهون پیشرفت بهداشت و علم پزشکی هستیم. یعنی تا همین هفتاد سال قبل شما هر چه قدر هم که خوش بنیه بودید امید به زندگیتان حدود 35 سال بود. نه بیشتر.
طبعا در این دوران انسانهای 70 ساله و حتی صد ساله هم بودند. منتها اینها صرفا استثنا بودند و هزاران نفر در کنار آنها در سنین پایین جان خود را از دست داده بودند.
اینکه پدر بزرگ ما که از بین هزاران نفر جان سالم به در برده و هیچ دکتر هم نرفته و زنده مانده و روغن حیوانی هم خورده، نمیتوان نتیجهگیری کرد که قدیمیها همه تندرست و سالم بودهاند و امروزیها همه از پدران خود کم بنیهتر و ناسالمتر هستند. زیرا هزاران نفر هم دورهی پدر بزرگ ما بودهاند و به تلنگری از دنیا رفتهاند و هیچ اینجا نیستند تا بتوانند شهادت دهند یا جزو نمونهی آماری ما قرار گیرند.
خطای سوگیری جان بدر برده، یکی از خطاهای اصلی اکثر اهالی بازار سرمایه و بازارهای مالی است. به جرات میگویم که چنانچه بتوانید این خطا را بشناسید و در زندگی از آن پرهیز کنید، یکی از قدمهای مهم در جهت موفقیت در امور مالی را برداشتهاید.
در ادامه بیشتر راجع به این خطا در بازارهای مالی و فارکس صحبت خواهم کرد.
آقای دکتر “علفی”، معتقد بود که اصولا پزشکی نوین به هیچ دردی نمیخورد و داروی کلیهی امراض را باید در گیاهان و در کتب قدیمی جستجو کرد. ایشان از روی یک نسخهی بسیار قدیمی متعلق به لااقل 1000 سال قبل و با ترکیب چند گیاه و علف، موفق به کشف دارویی شده بود که خود “درمان قطعی فشار خون” میدانست.
یک دانشجوی رشتهی پزشکی که از قضای روزگار مرید جناب “دکتر علفی” ما بود، خواست تا به این کشف مراد خود، صبغه و رنگ و بوی علمی بدهد. بنابراین یک آزمایش پزشکی را شروع کرد تا بتواند به طور علمی، کشف استاد و مراد خود را به اثبات برساند.
روش دانشجوی پزشکی، کاملا علمی بود. او 50 نفر داوطلب پیر پیدا کرد که بیمار فشار خونی (هایپرتانسیون) بودند و رضایت دادند که برای آزمایش کارکرد داروی مخصوص “دکتر علفی”، این دارو را هر روز استفاده کنند و هر ماه گزارش فشار خون خود را بدهند.
پس از پنج سال نتیجهی استفاده از دارو فوقالعاده بود. هنگام شروع متوسط فشار خون داوطلبان، 16 روی 12 بود و حالا بعد از 5 سال متوسط فشار خون ایشان به 13 روی 9 رسیده بود. این نتیجه، کاملا داروی معجزه آسای جناب “دکتر علفی” ما را اثبات میکرد. دانشجوی جوان، از این نتیجه کاملا رضایت داشت و هیجان زده بود و پایان نامهی خود را بر اساس این تحقیق بزرگ تنظیم کرد.
لیکن پایان نامهی این دانشجو، در اولین بررسی رد شد. دلیل اساتید، کاملا ساده بود: دانشجوی جوان، در تحقیق خود گول سفسطهی “سوگیری جان بدر برده” را خورده بود.
واقعیت ماجرا این بود که از 50 نفر داوطلب اولیه در این مدت 5 سال تحقیق، 12 نفر غزل خداحافظی را خوانده بودند و دانشجوی کم تجربه، آمار مربوط به این مردگان را به سادگی از میانگین خود خط زده بود. یعنی کسانی در آزمایش لحاظ شده بودند که از خوردن دارو، جان سالم بدر برده بودند.
به این ترتیب داروی معجزه آسای جناب دکتر علفی، فقط روی کسانی کار کرده بود که در خلال آزمایش “زنده” مانده بودند! آنها که مرده بودند، ربطی به کار او نداشتند! دانشجوی جوان ما با خود استدلال کرده بود: آدم است دیگر. ممکن است بمیرد!
خدا را شکر که اساتید مافوق این دانشجو جلوی پروژه را گرفتند. یک آزمایش بدون لحاظ کردن نقاط ضعف و شکست و فقط با دیدن نقاط قوت و پیروزی، یک آزمایش صحیح و کامل نیست و می تواند به نتایج بسیار فاجعه باری بیانجامد.
دکتر علفی مذکور، البته همچنان معتقد است که قدر او را ندانستهاند و داروی تمام امراض نزد اوست و همچنان مشغول گول زدن ساده دلانی است که راز سفسطهی “سوگیری جان به در برده” را نمی دانند.
او معتقد است که آنها که در خلال آزمایش مردهاند، شامل قسمت و مشیت الهی بودهاند و این هیچ ربطی به دارو نداشته است. لیکن آنها که زنده مانده اند، حتما از تاثیر معجزه آسای داروی وی زنده مانده اند.
با این استدلال به هر بیماری می توان هر چیزی را قالب کرد. اگر مرد که قسمت و مشیت الهی بوده و اگر خوب شد، معجزهی چیزی بوده که ما به وی قالب کردهایم!
خطای اصلی این دوست ما که از قضا ریاضیدان قابلی هم میباشد، این بود که در دام “سوگیری جان بدربرده” در بک تست -BackTest- اکسپرت ادوایزر خود افتاد.
بک تست کردن یک استراتژی به معنی آزمایش استراتژی خرید و فروش روی قیمتهای قبلی یک یا چند سهم یا اوراق مشتقه می باشد.
اولین و مهمترین خطایی که در بک تست کلیهی داده های هر سهم یا اوراق مشتقه روی میدهد خطای “سوگیری جان به در برده” است. به این معنی که ما فقط روی سهم یا بازهی زمانی تمرکز کنیم که بک تست با موفقیت انجام شده است و کلیهی موارد شکست و اصطلاحا fail شدن سیستم را از آمارگیری خود حذف کنیم.
این یک خطای مهم و بسیار رایج در بک تستگیری است. مثلا اگر بک تست در تایم 1 دقیقه درست نباشد، آن را از نتیجهی بک تست حذف میکنیم. یا اگر مثلا یک تست روی سهم یا جفت ارز (های) خاصی درست نباشد، آن را از جامعهی آماری خود خذف می کنیم.
نتیجه این خواهد بود که ما یک یا چند بک تست خیلی خوب داریم با هزاران درصد سود! در حالیکه دهها و بلکه صدها بک تست با ضرر و زیان 100% را از نتایج خود به راحتی حذف کردهایم و در کمال سادگی هم فکر میکنیم که بهترین استراتژی و برترین Expert دنیا را خلق کردهایم (در واقع ما هم مثل دانشجویی که در مثال بالا آوردیم، کلیهی آمارهای فوتی و مرگ و میر را از جامعهی آماری خود حذف کردهایم) .
خطای سوگیری جان به در برده، جلوی دیدن ضرر و زیان در بک تست یک استراتژی مالی را از شما می گیرد. اما این زیان و شکست کاملا واقعی است و به محض پای گذاشتن در دنیای واقعی به سرعت سراغ شما خواهد آمد.
خطای “سوگیری جان بدر برده” در بازار مالی اشخاص فراوانی را بیچاره کرده است و متاسفانه همچنان به قربانی گرفتن مشغول است. مراقب خطای سوگیری جان بدر برده در معاملات و در زندگی خود باشید.
البته که ایجاد یک بک تست که کاملا عاری از خطای “سوگیری جان بدربرده” باشد، کار بسیار سختی است. اما آیا این کار اصولا شدنی هست؟ و اگر بله چگونه؟